نی نی ناز من ***** منتظرم منتظر آمدنت

بدون عنوان

هرچند تیر ، مشک و دلم را دریده است/ ای آب همتی کن و تا خیمه ها مریز . . . سلام برعبدصالح خدا . عباس لوای هفت افراشته است / وین راز به خون خویش بنگاشته است او پرچم انقلاب عاشورا را / با دست بریده اش بپا داشته است ...
1 آذر 1391

بدون عنوان

السلام علیک یا أباعبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین وعلى علی بن الحسین وعلى أولاد الحسین وعلى أصحاب الحسین . . . آقا سلام برغزل اشک ماتمت / بر مسجد و حسینیه و روضه و دمت چندی گذشت در غم هجران اشک تو / پرمی کشید دل به هوای محرّمت ...
1 آذر 1391

بدون عنوان

سلام به عزیز دل مامان و بابا عزیز دلم ، امروز سالگرد عقدمون هست و باز دوباره من و بابایی باید بدون تو جشن بگیریم . امسالم نیومدی ما رو همچنان چشم انتظار خودت گذاشتی مگه مارو دوست نداری ؟ کی می خوای بیایی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بخدا دلم خیلی هواتو کرده، همش داره نگرانی من و بابایی بیشتر میشه نکنه که ................ تورو خدا بیا ، بیا و دل ما رو از آمدنت شاد کن ای امید زندگی من........ ...
28 آبان 1391

بدون عنوان

گیله مرد میگفت : نداشته ها و تنهایی های کوچک با چیزها و آدمهای کوچک پر میشوند ؛ نداشته ها و تنهایی های خیلی خیلی خیلی بزرگ ، فقط با خدا ... مهم نیست در این زمین خاکی چقدر تنها باشیم و چقدر حرفهایمان برای دیگران غیر قابل فهم باشد و وقت انسانها برایمان کم ... شکر که خدا هست و او جبران تمام دلتنگی ها و مرهم تمام زخمهاست ... هر وقت دلت خواست ، مهمانش کن در بهترین جایی که او می پسندد ، در قلبت ... و به دستان خالی ات نگاه نکن ، تو فقط خانه ی دلت را برایش نگهدار ، اسباب پذیرایی با اوست ...   ...
27 آبان 1391

کوچولوی من زودتر بیا

سلام عزیز دل من می دونی امروز چه روزیه ، امروز 5 روز هست که کوچولوی خاله به دنیا اومده و ما امشب مراسم داریم براش  . عزیز دلم از صبح همش استرس دارم که چطوری با این فامیل روبرو بشم . هی ازم می پرسن به فکر نشدی ، همش نصیحت که دیر میشه و.......... چون خاله از من کوچکتره و منم همش باید دروغ بگم که فعلا درس و دانشگاه هست ، گرفتارم ، وقت نمیشه و.......... عزیز دل من کی می آیی که منو از این همه سوال و جواب نجات بدی تورو خدا زودتر بیا ................... ...
24 آبان 1391

بدون عنوان

گاهی دلم ازهرچه آدم است میگیرد... گاهی دلم دوکلمه حرف مهربانانه میخواهد... نه به شکل " دوستت دارم"  و یا نه به شکل " بی تو میمیرم " ... ساده شاید ، مثل :           "  دلتنگ نباش، امیدت به خدا ... فردا روز دیگری ست ! "
24 آبان 1391

بدون عنوان

  تو را می خوانم با بغض کال ، در پناه یک التماس بارانی تو را می خوانم. در لابه لای دامن پر چین شب با حضور مهتاب و فلم تو را می خوانم. تو را میخوانم تا که اگر آمدنت نزدیک است بگو تا زمین و زمان را فرش راهت کنم .   ...
22 آبان 1391

این ماه هم نیومدی

نی نی ناز من سلام این ماهم نیومدی و منو باز در انتظار دیدنت گذاشتی . عزیز دل من ، من و بابایی این ماه که رفته بودیم کربلا خیلی خیلی از امام حسین (ع) تو رو خواسته بودیم و خیلی هم امید وار بودیم ولی مثل اینکه صلاح نبود که بیایی .عزیز دل مامان اینقدر اذیتمون نکن و چشم انتظارمون نگذار . بیا بیا که دیگه داره طاقتم تموم میشه
22 آبان 1391

تکرار

  امشب تمام حوصله ام را... در يک كلام كوچک... در تو... خلاصه كردم!! اي كاش مي شد... يک بار! تنها همين... يک بار! تكرار مي شدي   ...
22 آبان 1391